مضامینی از روضهی حضرت عباس علیه السلام
مضمون یابی از مقتل
برای شناخت شعر مرثیه مطالعه اشعار بزرگانی چون محتشم، وصال شیرازی،آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، حجت الاسلام نیّر تبریزی و... ضروری است.
هرگاه میخواهیم اسم حضرات را ببریم باید خیلی دقت کنیم. روز شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها منزل یکی از علما بودیم، علمای بسیاری در مجلس حاضر بودند، بزرگی فرمودند این اشتباه است که منبریها و مداحها بعد از نام مبارک امام حسین از (علیه السلام) استفاده میکنند؛ این گونه سلام نباید داد، اسم هرکدام از اهل بیت را که میبریم باید (سلام الله علیه) بگوییم. این گونه رفتارها جزء سنت خود اهل بیت هم بوده است. مثلاً هرگاه نام مبارک پیامبر(ص) نزد امام صادق علیه السلام برده میشد، ایشان تا سر حد سجده احترام میگذاشتند و خم میشدند.
منظور ما این نیست که در شعر «علیه السلام» بگویید، اگر چه یادم هست مرحوم آیت الله میرزا احمد سیبویه رحمه الله علیه، شعری برای حضرت زینب سلام الله علیها با ردیف (حضرت زینب) سروده بود که نام بی بی را با سلام قرائت میکردند یا هر وقت قصد رفتن به بهشت زهرا را داشتند، میگفتند: بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها.
با ذکر یک مثال وارد بحث امروز میشویم. بانک مرکزی وقتی میخواهد اسکناس چاپ کند باید پشتوانه داشته باشد. همین جوری که نمیشود اسکناس چاپ کند! اگر این امکان وجود داشت، وضع همهی مردم خوب بود و هر چیز که احتیاج داشتند را با پول بسیاری که چاپ میشد تهیه میکردند. بانک مرکزی باید پشتوانه ارزی یا طلا و جواهری داشته باشد تا اسکناس چاپ کند. شعر هم همین طور است. اشعار باید پشتوانه داشته باشند. اشعار علمای ما اینگونه اند، یعنی پشتوانهی چندین سالهی علمی دارند. چرا مرحوم محتشم گفته است:
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
چرا نگفت
زان تشنگان هنوز به خورشید میرسد؟
زیرا در علم طالع شناسی میگویند، کسی که تشنه از دنیا میرود، طالعش به ستاره عیوق میرسد. ببینید تا کجا مطالعه داشته اند. علوم مختلف را کسب میکردند بعد برای امام حسین علیه السلام شعر میگفتند.
حالا ما نمیخواهیم به اندازه مطالعه یک کتاب مقتل امام حسین علیه السلام، اشعارمان پشتوانه داشته باشد!
حتماً نباید هزاران بیت شعر بگوییم. نباید عجله داشته باشیم. ابتدا خوب علم کسب کنیم بعد به سرودن شعر بپردازیم. مگر از مقبل چند خط شعر باقی مانده است؟ یا حتی از محتشم برای امام حسین علیه السلام چند بیت ماندگار شده است.
در نگاه اول شاید سؤال پیش بیاید که محتشمی که بیش از صد هزار بیت شعر سروده است، چرا فقط دوازده بند آن را به طور خاص برای امام حسین سروده است؟
تمام علما اینگونه بوده اند، یعنی میرفتند تمام علوم را یاد میگرفتند و تجربه میکردند، بعد با کلی التماس و درخواست و به نیت اینکه شب اول قبرشان چیزی داشته باشند، برای امام حسین علیه السلام قلم میزدند. اکثر مقاتلی که از علما به ما رسیده است، در اواخر عمر شریفشان نوشته شده است.
پس شعر باید پشتوانه داشته باشد. اگر اینگونه شد، شعر ماندگار میشود حتی اگر یک بیت باشد. نظیری نیشابوری یک مصرعی دارد که هم صائب و هم اقبال به استقبال او رفته اند. کسانی که میخواهند در سبک هندی کار کنند حتماً اشعار نظیری را بخوانند. آن زمان که آقای ساعد باقری در تلویزیون سبک هندی را شرح میدادند، مقام معظم رهبری به ایشان گفتند که نظیری را از قلم نیندازید.
بیت معروف «درس معلم ار بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را» برای نظیری است.
یا در جایی دیگر میگوید:
گریزد از صف ما هر که مرد غوغا نیست
کسی که کشته نشد از قبیله ما نیست
ببینید تمام شب عاشورای امام حسین علیه السلام را در یک مصرع آورده است، کسی که کشته نشد از قبیله ما نیست...
یک زمانی کلاس قرآن میرفتیم، یک نفر آنقدر قشنگ خواند که صدایش را ضبط کردیم و شاید 100 بار گوش کردیم اما استاد یک نکته را به او گوشزد کرد، گفت که تو از بس روی لحن متمرکز شده ای به بعضی نکات توجه نمیکنی! بعضیها فکر میکنند، همین که دست انسان در وزن و قافیه راه افتاد دیگر کافی است و میتوانند شعر بگویند، در صورتی که اینگونه نیست و نمیشود همینطوری بدون پشتوانه از امام حسین علیه السلام حرف زد.
موضوع مهم دیگری که باید دقت کنیم، ورود طنز به حیطهی شعر آیینی است. به عنوان مثال شخصی خطاب به حرم امام رضا علیه السلام در شعر گفته بود که (فقط کرب و بلا باشد حریفت) انگار که مسابقهی کشتی است!
حیف است اینگونه برای شعر وقت بگذاریم! یادمان نرود در چه ساحتی شعر مینویسیم! سال گذشته یک هیأتی رفته بودم روضه خوان شعری خواند با این مضمون که (تاس را انداختم جفت هشت اومد) بعد از هیئت به او گفتم این چه شعری بود که خواندی؟ گفت همین الان تو واتس آپ برایم آمد؛ گفتم هم کسی که فرستاده و هم شما که خواندید هر دو اشتباه کردید!
چه معنی دارد ما قمار را در شعر اهل بیت بیاوریم! اگر گاهی در اشعار از میو جام و سبو حرف زده میشود، این پشتوانهی ادبی و عرفانی دارد و جایگاه خود را پیدا کرده است. واقعاً اینکه "تاس را انداختم جفت هشت اومد" چه کرامت یا فضیلتی از امام رضا علیه السلام را نشان میدهد؟! از زیاراتی مثل امین الله و زیارت جامعه کبیره استفاده کنیم و برای اهل بیت علیهم السلام شعر بگوییم. یادمان باشد اکثر زیارات مهم ما از حضرت هادی علیه السلام نقل شده است.
یک سیّد بزرگواری از انتشارات امام هادی قم، نکته ای را به ما یاد داد. گفتند که در زیارتنامه هایی که اسامی چهارده معصوم آمده است، آن معصومی که صفت از او کمتر گفته شده است،آن زیارتنامه از او نقل شده است. مثلاً در زیارتنامه امام رضا علیه السلام که از امام هادی علیه السلام نقل شده است، ایشان از نام خودشان زود رد شده اند.
مرحوم دستمالچی وصی علامه امینی بود. آخرهای عمر شریفشان به امام رضا علیه السلام پناه برده بودند. یک اتاقی گرفته بودند که پنجره اش رو به حرم بود. به ایشان گفتند که یک باغی در مشهد هست، خیلی با صفاست چند روزی آنجا تشریف بیاورید.ایشان گفته بود من به امام رضا پناهنده شده ام و کسی که پناهنده میشود یک لحظه هم جایی نمیرود! واقعاً در شعر فرض کنید میخواهید یک زیارتنامه برای حضرت بخوانید. پناهنده شوید به علی ابن موسی الرضا علیه السلام، بعد شعر بگویید! منظور ما این نیست که هیچ چیزی از حرم نگوییم، این نمادها و اِلمانها مثل کفشداری، گنبد، پرچم، گلدسته خوبند اما اگر این نمادها محور قرار بگیرد، بدترین ضرری است که بچه شیعهها را تهدید میکند!
امام رضا علیه السلام درگنبد، اسماعیل طلا، پنجره فولاد و... خلاصه میشود؟! مبنای اصلی که ولایت علی بن موسی الرضا علیه السلام است نباید از بین برود. هیچ چیز مثل موجز گفتن در شعر تأثیرگذار نیست. شما کجا دیدید حضرات مفصّل روضه بخوانند؟ تازه امام رضا علیه السلام که مفصّل روضه خوانده است به یکی دو جمله، بسنده کرده اند.
دوستان یکی از مصادیق فحش این است که مطلبی در جای نامناسب خود گفته شود، حتی اگر روضه امام حسین علیه السلام باشد. در حد یک جمله و یک اشاره بسنده کنیم. بروید در رابطه با معنی لغوی کلمهی (ناموس) تحقیق کنید. ناموس در لغت به معنی راز و سِرِّ خفی است. حالا چرا برخی میخواهند این ناموس اعظم را فاش کنند، نمیدانیم!
امام سجاد علیه السلام از سر مقدس پدرشان که برایشان ارزشمندترینِ چیز در عالم است مایه میگذارد، تا اصلاً ذهن کسی هم سمت محملها نرود. حالا برخی در ایام محرم و صفر از شب اول در روضهی حضرت مسلم تا شب آخر روضهی امام رضا علیه السلام حرف از معجر و... میزنند در صورتی که باید بیشتر از فضایل گفته شود.
اصلاً حرف معجر را که میزنی باید یک هفته مریض شوی!
خدا شاهد است که در روضه حضرت زهرا سلام الله علیها رفقا مریض میشدند. سال69 رفته بودیم منبر شیخ قاسم باقری شاگرد علامه امینی رحمه الله علیه، ایشان میگفتند: توی ختمی یک مداح روضه حضرت زهرا سلام الله علیها خواند ، برادرم صیحه ای زد و به کما رفت.
بنابراین علاه بر بحث فرم و زبان و... که لازمهی شعر است و یادگیری آنها هم آسان است، باید نگاه ویژه ای به بحث محتوا داشته باشیم که همانطور که گفته شد، محتوا نیاز به پشتوانه دارد.
شاعری آذری زبان، پس از مرگش به خواب پسرش آمده بود، پسرش از او پرسید: کدام شعر شما بیشتر مورد توجه قرار گرفت؟ گفت یک رباعی گفته بودم به کسی نداده بودم، آن را از من خریدند. حالا ما چگونه فکر میکنیم؟ مثلا ً میگوییم فلان مداح شعر ما را نخواند و مردم اشک نریزند، شعر ما شعر نیست! البته ما باید به این نکته هم توجه کنیم که اگر لطفی هم به ما میشود، این لطف را از ناحیهی خودمان نبینیم. شخصی رفت منزل امام رضا علیه السلام، حضرت خودشان پذیرایی کردند، خودشان غذا آوردند و بسیار به او احترام گذاشتند؛ آن شخص یک لحظه توی دلش گفت ما هم برای خودمان کسی شده ایم که انقدر در نظر امام رضا محترم هستیم. حضرت چون دوستش داشت و شیعه قابلی بود به او فرمود: به خودت نگیر، ما داریم به شما لطف میکنیم. اهل بیت کار خودشان را میکنند، ما هم باید کار خودمان را بکنیم.
اگر شعری میگوییم و یا مداحی میکنیم، خودمان را نگیریم! این وظیفهی ماست. امام حسین علیه السلام هم خودشان میدانند چگونه با ما رفتار کنند. بیت بیت که هیچ حرف حرف شعر و گفتار ما را میخرند، به شرطی که ظرفیت این امر را داشته باشیم.
در روضهی قمر منیر بنی هاشم علیه السلام منابع بسیاری وجود دارد که میتوان به آنها رجوع کرد. مثل اشعار حضرت ام البنین سلام الله علیها که مقام معظم رهبری هم سفارش کردند در این اشعار تأمل داشته باشیم. مطالعهی آنها دقت بسیاری میخواهد و باید روی کلمات توجه داشته باشیم.
لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِین
مرا دیگر مادر پسران مخوان که مرا به یاد شیران بیشه ام میاندازى
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِین
من پسرانى داشتم که به خاطر آنان مرا ام البنین میخواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِین
چهار پسر که مانند عقابهای کوهسار بودند و با بریده شدن رگ حیات یکى پس از دیگرى به مرگ پیوستند
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَکُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِیعا طَعِین
بر سر نعش آنها نیزهها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاک افتادند
یَا لَیْتَ شِعْرِی أَ کَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِیعُ الْیَمِین
اى کاش میدانستم آیا چنان که خبر دادند؛ عباس من دست راستش قطع شده بوده است؟
حضرت برای هر چهار پسرش نوحه سرائی میکنند. آیا ما هم برای برادران حضرت عباس شعر سروده ایم؟ آیا تا به حال رجز ایشان در میدان نبرد یا نحوهی جنگ و شهادت ایشان را خوانده ایم؟ یکی از علما در یکی از سفرهای خانهی خدا نیت کرد و تمام اعمال را به نیابت از حضرت عباس علیه السلام انجام دادند. حضرت به این عالِم پیغام دادند که اینگونه من پیش مادر و برادرانم شرمنده میشوم. خود حضرت دارند به سمت مادر و برادرانشان ارجاع میدهند و میگویند که از آنها غافل نباشید.
از حضرت عباس علیه السلام هم که میگوییم واقعاً باید هنرمندانه بگوییم. مثلاً چه کسی آنگونه که باید از چشم قمر بنی هاشم سخن گفته است؟! چشمی که امام صادق علیه السلام دربارهی صاحب آن فرموده است:
کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَ البَصیرَه؛
شاگردان علامه امینی میگویند، ما حتی از چشمان علامه هم کسب فیض میکردیم. صائب هم بسیار زیبا گفته است:
چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است ...
مضامینی مانند چشم مشکی و ابروی کمان و... چه فضیلتی برای حضرت دارد؟! بیاییم دربارهی چشم تیر خورده حرف بزنیم! چرا حضرت زینب سلام الله علیها در مجلس یزید میفرمایند: و ما رایت الا جمیلا... منظور حضرت چیست؟ چه چیزی را میبیند که برایش زیباست؟ در توضیح این عبارت باید جملهی حضرت زینب را اینطور بیان کنیم که (و ما رایت الّا حسین) یعنی حضرت چیزی غیر از حسین را نمیدیده است، برای همین هرچه دیده جمیل بوده است! تیر خوردن به چشم حضرت عباس را چگونه در شعر بیاوریم؟ تاثیر تیر به این چشم را به تصویر کشیدن ،چه هنری میخواهد؟ بعضیها طوری شعر میگویند که شبیه صحنههای فیلم اکشن میشود، یعنی کاملاً فیزیکی شعر میگویند. ما باید به این امر توجه کنیم که کسی که تیر به چشمش خورده است، (نافذالبصیره) بوده است. یک جا حضرت ام البنین سلام الله علیها از شدت حزن و اندوه روضهی سختی را میخواند و ناله میزند که :
وَیْلِی عَلَى شِبْلِی أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ...
وقتی واژه (أمالَ) آمده است به این معنی است که شکل سر تغییر کرده است. ما باید اینها را بخوانیم، بسوزیم و اشک بریزیم سپس با تفکر بسیار بر این اساس مضمونی جدید بسازیم نه اینکه عین عبارت مقتل را به نظم در بیاوریم.
فضائل حضرت عباس را با دقت بخوانیم. ایشان از جمله کسانی هستند که امام معصوم برایشان زیارتنامه گفته است. در این زیارتنامه آمده است :
قَتَلَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُن...
چه کسی کشته شدن حضرت عباس علیه السلام به وسیلهی زبان را به شعر در آورده است؟ در روایت آمده است که وقتی امام حسین علیه السلام به ایشان فرمود برای بچهها آب بیاور، ایشان به هیچ عنوان جنگ نکرد و رو به لشکر کرد و شروع به نصیحت کردن آنها کرد،که آنها در جواب گفتند:
(برو به آقایت بگو تمام این دشت را اگر آب فرا بگیرد قطره ای را به شماها نمیدهیم!)
بخش سختتر اینجاست که حضرت نباید جواب آنها را بدهد. آیا سخت نیست که قدرت همه عالم را داشته باشی ولی در این وضعیت سکوت کنی؟ اگر ما بودیم و چنین قدرتی داشتیم چه کار میکردیم؟
این یک بخش از کشتن با زبان است. بخش دیگر ماجرای شمر و امان نامه است. شمر شخص ناشناخته ای نبوده و موضوعیت داشته است ،حتی شیخ جعفر شوشتری نقل میکند که شب هفتم وقتی آمد کربلا، تن بچههای امام حسین علیه السلام لرزید، همه میدانستند که او قرار است چه کاری انجام بدهد. فکر کنید فامیل آدم قاتل حجت خدا باشد. اصلاً این ملعون در شب عاشورا وقتی امان نامه آورد، حضرت عباس را کشت.
وداع امام حسین و حضرت عباس علیهما السلام در اشعار شاعران امروز کمتر مورد توجه قرار گرفته است. یکی از جاهایی که امام حسین به شدت گریه کرده است، هنگام وداع با قمر بنی هاشم بوده است. چه عبارات زیبایی را امام حسین به کار برده است.
قال یا أَخِی أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ إِذَا مَضَیْتَ تَفَرَّقَ عَسْکَرِی
(فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگر تو شهید شوی لشکر من از هم میپاشد)
بعضی با توجه به اینکه حضرت عباس آخرین نفر از لشکر ایشان بوده است این بخش که حضرت فرموده است(اگر تو شهید شوی لشکر من از هم میپاشد) را رد میکنند و میگویند این حرف را نزدند ؛ اما این افراد به این نکته توجه نمیکنند که تمام لشکر امام حسین ، عباس است!
همچنین در اشعار عربی منسوب به امام حسین آمده است که:
اَلیَومَ نَامَتْ اَعْیُنٌ بِکَ لَمْ تَنَمْ / وَ تَسَهَّدَتْ أُخْری فَعَزَّ مَنَامُهَا
(چشم هایی که دیشب از ترس تو نخوابیده بودند، امروز به خواب خواهند رفت/ و خواب برای چشمهای دیگری دشوار خواهد شد)
کتاب (سقای معرفت) را بخوانید. در این کتاب حدیث انکسار را در چندین صفحه شرح داده اند، روایت آورده است که وقتی قمر بنی هاشم علیه السلام از اسب به زمین افتاد، نانجیبی صدا زد: کار حسین علیه السلام تمام شد! دیگری به او گفت این چه حرفی است هنوز حسین علیه السلام زنده است. گفت وقتی عباس علیه السلام کشته شد دیگر کار حسین علیه السلام تمام شده است.
خدایی پای روضه قمر بنی هاشم علیه السلام باید بسوزیم تا بتوانیم دوخط شعر بگویم. وقتی سوز دل زیاد شد، میتوانیم خودمان را به آن موقعیت مصیبت نزدیک کنیم و بعد زبان حال بگوییم. این بیت زیبا از (مرحوم سعدی زمان) که همه هم شنیده اید، بیانگر این مطلب است:
پدرت از نجف آمد تو هم از خیمه بیا
قدمی رنجه نما پای بنه بر سر من
واقعاً بیان آنچه که بر قمربنی هاشم گذشت در توان هیچکس نیست، اما شاعر باید با هنرمندی تمام خیلی از ناگفتهها را با نگاهی درست و زیبا بیان کند. به عنوان مثال شاعری کوچک بودن قبر حضرت عباس را این گونه تعبیر میکند:
گواهی میدهد این قبر کوچک
که مردی را خجالت آب کرده
در این موارد ایفای نقش شاعر بسیار حائز اهمیّت است. واقعاً شاعر چگونه باید انکسار ابا عبدالله علیه السلام بالای سر قمر بنی هاشم علیه السلام را به تصویر بکشد؟ اینجاست که امام شناسی به کار میآید. اگر کسی امام را بشناسد و بداند قوام همه عالم است، میداند که اگر کمر امام زمان بشکند، همه چیز میشکند. مرحوم آرام خیلی ساده با همین دید گفته است که:
افتادن تو از اسب در خیمه کرده تأثیر
مگر میشود کمر حسین علیه السلام بشکند اما کمر زینب سلام الله علیها نشکند. کمر بچههای حسین نشکند!
ادامهی عبارت (انکسر ظهری) نیز کمتر گفته میشود:
أًلْانَ اِنکَسَرَ ظَهْرى وَ قَلَّتْ حیلَتى و شَمُت بی عدوّی
شماتت با تهمت زدن فرق میکند. مثلاً وقتی میگفتند اینها خارجی هستند این تهمت بود، چون یک چیز نامربوط را به آنها نسبت میدادند. اما شماتت چیزی است که مربوط به کسی باشد و به روی آن شخص آورده شود. پس از شهادت قمر بنی هاشم، امام حسین را شماتت میکردند که کجاست آن عباسی که به او فخر میکردی!
در بعضی از مقاتل آمده است که امام حسین تمام زخمهای روی سینه، روی گردن و صورت قمر بنی هاشم علیه السلام را یک به یک میبوسید.
در مقام گریه امام حسین علیه السلام هنگام وداع با قمربنی هاشم عبارت (و بَکا بُکاءً شدیدا) آمده است، اما پس از شهادت حضرت عباس علیه السلام عبارت "و بَکا بُکاءً عالیا" آمده است. سال 72 دلیل تفاوت این دو عبارت را از حاج آقای جاودان(حفظه الله) پرسیدم و ایشان در جواب گفتند: امام حسین علیه السلام در وداع حضرت قمر بنی هاشم به شدت گریه کرده است، اما بالاسر او به شدت داد میزد و گریه میکرد.