آرایه های ادبی - جلسه اول
همه ی ما در هر مرتبه از سواد یا تجربه ی شعری که هستیم نسبتی با شعر داریم. این نسبت ممکن است علاقه ی شخصی یا اینکه ذوق شاعری باشد. در هر دو حالت یعنی هنگامی که شعری را می خوانیم یا می سراییم به ارزیابی آن می پردازیم. یعنی بر اساس مؤلفه هایی شعر مورد نظر برای ما زیبا یا نا زیبا خواهد بود.
مردم عادی اکثراً به موضوع توجه می کنند. به عنوان مثال پدری برای فرزند خود این شعر را می خواند:
برو کار می کن مگو چیست کار
او این شعر را شعر خوب و زیبایی می داند، زیرا به خود شعر کار ندارد و فقط به دنبال بیانی است که مؤید اندیشه های او باشد و به ضعف و قوت آن کار ندارد. اما شاعر علاوه بر موضوع با خود شعر نیز کار دارد.
فنون بلاغی که آرایه های ادبی، یکی از آن ها میباشد به ما کمک می کنند تا شعر را بهتر بشناسیم و بسنجیم.
یعنی ما ظرافت ها و زیبایی هایی که عوام قادر به درک آن نیستند را می توانیم دریابیم. همچنین شناختن فنون بلاغی موجب می شود لذت و بهره ی بیشتری از شعر ببریم.
اگر ما بعد از این چند جلسه توانستیم این کار را انجام دهیم خیلی خوب است و به هدف خود از برپایی این کارگاه رسیده ایم. اینطور فکر نکنید که این چند جلسه به ما کمک می کند تا کل علم بدیع را – که آرایه های ادبی را بررسی می کند – یاد بگیریم زیرا کار بدیع کار بسیار تخصصی و دشواری است و کسانی که به طور تخصصی ادبیات می خوانند سر و کارشان با علم بدیع است. بنابراین این جلسات راهی برای لذت و بهره ی بهتر از شعر است.
آرایه های ادبی نام جدید این علم است و در گذشته به آن علم بدیع یا صنایع بدیع می گفتند.
اما کل علم بلاغت که بدیع هم یکی از شاخه های آن است، اساساً برای چه به وجود آمد؟
اصل علم بلاغت برای مطالعه درباره زیبایی های کلام ا... مجید است. یعنی قرآن کریم که نازل می شد، مسلمان و غیر مسلمان و در کل هرکس که عربی می دانست، از زیبایی این کلام نورانی حیرت می کرد. آن ها که ایمان نداشتند می گفتند سحر است و آن ها که ایمان داشتند هم به ایمانشان افزوده می شد. همچنین آنان که ایمان نداشتند به صورت پنهانی می رفتند در مکان هایی که قرآن خوانده می شد و با گوش دادن به آیات قرآن لذت می بردند؛ با اینکه محتوای قرآن مجید را قبول نداشتند.
بنابراین بلاغت برای همین امر وعظ شد. یعنی عده ای از صاحب نظران زبان و ادب عرب، تصمیم گرفتند مطالعاتی را درباره ی چرایی زیبایی آیات قرآن انجام دهند. حاصل تلاش ها و فعالیت های آن ها برای شناخت و دلیل زیبایی قرآن، علم بلاغت شد که علم بسیار گسترده ای است و یکی از شاخه های آن علم بدیع است. یادگیری علم بلاغت این کمک را هم به ما می کند که هنگامی که قرآن یا فرزندان قرآن نظیر نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و ... را می خوانیم علاوه بر معانی از لحاظ زبانی هم، از زیبایی ها و شکوهمندی آن ها لذت ببریم.
بلاغت چیست؟
علمی است که درباره ی تطبیق سخن با مقتضای حال سخن می گوید.
شاخه های علم بلاغت
بدیع
بیان
معانی
موضوع علم بدیع درباره وجوه زیبایی سخن است که به دو دسته تقسیم می شود.
به بیت زیر از مولانا توجه کنید:
دلا چون گرد برخیزی ز هر بادی نمی گویی
که از مردی برآوردن ز دریا گرد می دانم
در این بیت علاوه بر آرایه های لفظی نظیر واج آرایی، آرایه های معنوی بسیار زیبایی وجود دارد که از جمله ی آن می توان به آرایه ی تلمیح اشاره کرد. در مصرع دوم به ماجرای شکافتن رود نیل اشاره کرده است.
ریشه ی واژه ی تلمیح «لمح» می باشد و به معنی اشاره کردن با گوشه ی چشم یا پلک زدن است. یعنی فقط اشاره ای به یک داستان می کند و باقی آن را خودمان تشخیص می دهیم.
به جمله ی زیر توجه کنید:
امروز هوا ابری بود
اجزای این جمله با هم یک ارتباطی دارند. یک ارتباط دستوری که معنا را می سازد. این ارتباط که بین واژه ها وجود دارد، وضعیت موجود جمله را نشان می دهد که در اصطلاح به آن همنشینی می گویند. یعنی کلمات در کنار هم نشسته و معنایی را به وجود آورده اند.
نکته ی بعدی مربوط به امکانات زبان است. در جمله ی فوق می توانیم به جای هریک از کلمات، واژه های دیگری را جایگزین کنیم. مثلا می توانیم بگوییم: امروز حالم ابری است. به چنین حالتی وضعیت جانشینی می گویند.
بنابراین کنار هم نشستن کلمات در وضعیت موجود یا بالفعل را همنشینی و امکانات زبان در وضعیت بالقوه را جانشینی می گویند.
نکته:
آرایه های لفظی قالباً مربوط به وضعیت همنشینی یا وضعیت موجود زبان هستند.
آرایه های معنوی قالباً مربوط به امکانات زبان یا وضعیت جانشینی هستند.
حداقل زبان چیست؟ آیا با واژه معنا منتقل می شود؟
حداقل زبان جمله است. البته گاهی در مکالمه های خود با یک واژه معنا را منتقل می کنم اما نکته این است که این واژه ها در واقع جانشین جمله شده اند و به عبارت دیگر خود جمله اند. این موضوع را با مثالی توضیح می دهیم:
فرض کنید از کودکی سرال می شود که آیا شام می خوری؟ در پاسخ می گوید«خیر» ؛ این خیر به این معناست که خیر شام نمی خورم. سوال دیگری از او می پرسند که آیا فردا به مدرسه می روی؟ باز در پاسخ می گوید: خیر! آیا این دو پاسخ هر دو به یک معنا بود؟ خیلی روشن است که دو معنای متفاوت داشت. بنابراین این جمله است که می تواند معنا را منتقل کند.
اجزای زبان
جمله
عبارت
کلمه
تکواژ
هجا
واج
تمام آرایه های لفظی از هر نوع که باشند، از تکرار اجزای زبان به وجود می آید. به عنوان مثال قافیه از تکرار چند واج و ردیف از تکرار عبارت یا کلمه به وجود می آید.
بنابراین هرجا که با تکرارمواجه شدیم، این تکرار آرایه ی لفظی است.
چه دهی باید باشد
کوچه باغش پر موسیقی باد
نکته ی قابل توجه این است که هرچه تکرار در واحد های بزرگتر اجزای جمله باشد، ارزش موسیقیایی بیشتری دارد. بنابراین آرایه های لفظی از تکرار کلمه، عبارت، و ... به دست می آیند.
نکته ی دیگری که بیان آن خالی از لطف نیست این است که گاه این تکرار علاوه بر ارزش موسیقیایی در القای معنا نیز کمک می کند. به عنوان مثال در شعر زیر تکرار حرف «ش» صدای جوشیدن آب و دوشیدن شیر را تداعی می کند.
«مردم بالادست چه صفایی دارند، چشمه هاشان جوشان گاو هاشان همه شیر افشان باد»
در قرآن نیز در موارد متعدد تکرار آمده است ئر در القای معنا مؤثر بوده است. یکی از بارزترین این آیات که آن را به لحاظ بلاغت اعجاز می دانند آیه ی زیر است:
و گفته شد: اى زمين، [اينك ] آب خود را فرو بر، و اى آسمان، [ديگر از فرو ريختن باران ] خوددارى كن. و [از پى آن ] آب فرو نشست و فرمان انجام يافت و [كشتى نوح ] بر [فراز كوه ] جودى قرار گرفت، و [آنگاه ] گفته شد كه: مرگ بر مردم بيدادگر.
در این آیه تکرار «ای» فرورفتن آب در زمین را القا می کند.
در قرآن کریم بعضی آیات بسیار پرآرایه هستند و بعضی دیگر کمتر و گفته اند که آیات از لحاظ بلاغی مانند هم نیستند. شاعر در این باره می گوید:
در کلام ایزد بی چون که وحی منزل است کی بود تبّت یدا مانند یا أرض ابلعی
سجع
به کلماتی گویند که با هم هماهنگی دارند.
قافیه نوعی سجع است. مثل: نور، شور، مستور، ظهور
اگر دو واژه هم از لحاظ وزن و هم از لحاظ قافیه با یکدیگر هماهنگ باشند به آن سجع متوازی می گویند.
نور و شور منظور و مستور
اگر دو واژه فقط از لحاظ قافیه با یکدیگر هماهنگ باشند به آن سجع مطرف می گویند.
نور ، عبور ، منظور
اگر دو واژه فقط از لحاظ وزن با یکدیگر هماهنگ باشند به آن سجع متوازن می گویند.
مستور، مقصود
کاربرد سجع متوازن
این نوع از سجع که ویژگی قافیه را ندارد در جمله های ادبی مثل نثر کاربرد دارد. و در انتهای جمله می آید.
به عنوان مثال در سوره ی فاتحه «نستعین و مستقیم» سجع متوازن هستند زیرا هم قافیه نیستند اما دارای وزن یکسانی هستند.
کاربرد دیگر سجع متوازن در موازنه است. وقتی دو جمله یا دو مصرع در روبروی هم قرار گیرند و واژه های دو جمله با هم سجع متوازن باشند، به چنین حالتی موازنه می گویند. به بیت زیر از حافظ توجه کنید:
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
همان طور که مشاهده می کنید هر مصرع به چهار بخش تقسیم شده است که با دیگری موازنه است.
شایان ذکر است که اگر تمام اجزا علاوه بر هم وزن بودن، هم قافیه نیز باشند به آن ترصیع می گویند.
یک اصل عمومی که در نقد ادبی می گویند این است که در شعر درست و نارست نداریم بلکه زیبا و نا زیبا داریم. زیرا شعر از جنس هنر است و مانند فلسفه یا علم نیست که درست و نادرست داشته باشد.
بر همین اساس در سرودن شعر باید از به کار بردن واژه ها و ترکیب های نازیبا خودداری کنیم. در ضمن این را هم بدانیم که ملاک ارزیبایی زیبایی شعر خود شاعر نیست، بلکه باید نظر اهل ادب را به خود جلب کند.
پایان جلسه اول