-----محسن رضوانی-------
ای آنکه در کنار فرات آرمیده ای(ابن عرندس حلی)
عتبات که مشرف شدید ، اگر مجال و فرصتی بود سری هم به شهر حله بزنید. در خیابان مفتی ، محله ی جبران، مقبره ای با گنبدی سفید می بینید که یکی از چهره های برجسته ی شعر اهل بیت (ع) در آن آرام گرفته است. شیخ صالح بن عبدالوهاب، مشهور به ابن عرندس حلی.
آیت الله العظمی بود. متبحر در فقه و اصول. با این حال مثل بسیاری از علمای بزرگوار شیعه، به مرثیه سرایی و ستایشگری آل الله، اهتمام ویژه ای داشت. استاد مسلم آرایه ی ادبی جناس بود. کتاب شعری تحت عنوان کشف اللآلی به یادگار گذاشته. تاریخ وفاتش درست معلوم نیست. در کتاب اعیان الشیعه سال840قمری ذکر شده و شیخ یعقوبی هم سال900 را ذکر کرده. از میان قصاید بی شمارش در مدح و منقبت اهل بیت علیهم السلام، یک قصیده اش بیشتر از همه گل کرده است. یک قصیده ی رائیه- یعنی با قافیه های منتهی به حرف راء .
عبدالزهرا کعبی- روضه خوان و مقتل گوی مشهور عراقی- تعریف می کند که : روزی در حرم سیدالشهدا علیه السلام مشغول خواندن قصیده ی رائیه ی ابن عرندس بودم که متوجه شدم شخصی که به نظر می رسید انسان بزرگی باشد گوش می کند و اشک می ریزد. تا به این بیت رسیدم که:
اًيٌقتل ظماناً حسين بکربلاء وفي کل عضوٍ من انامِلِه بحر
همینکه این بیت را خواندم گریه ی آن مردم شدید تر شد و شبیه زنان جوان مرده زار می زد. شعر که تمام شد دیگر او را ندیدم.یقین حاصل کردم که حضرت حجت بوده است.
همچنین علامه امینی می گوید در میان دوستان ما اینطور مشهور شده و جاافتاده که هرجا این قصیده ی ابن عرندس قرائت شود امام زمان (عج) در آنجا حاضر خواهد بود.
شاعر در این قصیده ابتدا کمی پیرامون حال خود صحبت می کند و بعد بلافاصله طبق شیوه ی قصاید عربی، از آثار باقیمانده از منزلگاه ممدوح – اهل بیت – حرف می زند. سپس در ستایش امام حسین و توصیه های پیامبر در مورد او می گوید و بعد از ذکر واقعه ی کربلا، از امامان دوازده گانه و از مرتبه ی آنها در آفرینش یاد می کند و سرانجام از آنها می خواهد که شعر او را بپذیرند.
در اینجا برای پرهیز از اطناب به ابیات معدودی از این قصیده بسنده شده و علاقمندان برای مطالعه ی کامل آن می توانند به کتاب الغدیر مجلد هفتم مراجعه کنند:
طوایا نظامی فی الزمان لها نشر *** یعطرها من طیب ذکراکم نشر
پیچیدگی ها و زوایای شعر من در خلال زمان آشکار می شود ، شعری که با یاد شما خوشبو می گردد
... فیا ساکنی ارض الطفوف علیکم *** سلام محب ماله عنکم صبر
آهای! ای کسانی که در سرزمین طف- در ساحل فرات- آرام گرفته اید! کسی به شما سلام می کند که دیگر از عشق شما، صبر و قرار ندارد
نشرت الدواوین الثنا بعد طیها *** و فی کل طرس من مدیحی لکم سطر
مجموعه ی شعرم را که قبلا درهم پیچیده بودم دوباره بازکردم. در هر منظومه ام، حداقل سطری در ستایش شما وجود دارد
... فلا تتهمونی بالسلو فانما *** مواعید سلوانی و حقکم الحشر
مرا متهم نکنید به اینکه داغم تسلا پیداکرده؛ به خودتان قسم که تا روز قیامت ناراحتی من –در داغ شما- تسلا نمی یابد
فذلی بکم عز و فقری بکم غنی *** و عسری بکم یسر و کسری بکم جبر
ذلت در راه شما برای من عزت است و فقر بخاطر شما برای من در حکم بی نیازیست. اگر برای شما سختی بکشم برای من آسانی و گشایش است و اگر در راه شما بشکنم ، از قضا برای من ترمیم است
... له القبة البیضا لا لطف لم تزل *** تطوف بها طوعا ملائکة غر
حسین (ع) گنبدی سفید در کربلا دارد و فرشتگان از روی میل و اشتیاق گرد آن طواف می کنند
و فیه رسول الله قال و قوله *** صحیح صریح لیس فی ذلکم نکر
رسولخدا در باره ی او فرمود- و البته سخن پیامبر آنچنان درست و روشن است که انکارپذیر نیست
حبی بثلاث ما احاط بمثلها *** و لی فمن زید هناک و من عمرو؟
سه خصوصیت بعد از من به حسین می رسد که شامل حال هیچکس از نزدیکانم نمیشود و در این رابطه جای مناقشه نیست
له تربة فیها الشفاء و قبة *** یجاب بها الداعی اذا مسه الضر
نخست اینکه حسین تربتی خواهد داشت که درآن شفا وجود دارد و دوم اینکه گنبدی که دعای دعاگوی درمانده درآن اجابت می گردد
و ذریة ذریة منه تسعه ***ائمه حق لاثمان و لا عشر
و سوم اینکه اولادی خواهد داشت با چهره هایی تابناک که نه نفرشان- نه یکنفر کمتر و نه یک نفر بیشتر- امامان بر حق هستند
ایقتل ظمآنا حسین بکربلا *** و فی کل عضو من انامله بحر
آیا حسین در کربلا تشنه لب شهید شد در حالی که در هر بند انگشتش دریایی وجود داشت؟
و والده الساقی علی الحوض فی غد *** و فاطمه ماء الفرات لها المهر
آیا حسین تشنه لب شهید شد در حالیکه پدرش فردای قیامت ساقی حوض کوثر است و همچنین آب فرات مهریه ی مادرش بود؟
فوا لهف نفسی للحسین و ما جنی *** علیه غداة الطف فی حربه الشمر
دریغ و آه و حسرت من برای حسین و بر جنایتی که در روز عاشورا و در جنگ با شمر، بر او روا داشته شد
لرایاتهم نصب و اسیافهم جزم *** و للنفع رفع و الرماح لها جر
پرچم های نبرد را نصب کردند، شمشیرهایشان را تیز نمودند، گرد و خاک میدان را بلند کردند و نیزه ها را کشیده ساختند (به ظرافت شاعر در استفاده از اصطلاحات نحوی نصب و جزم و رفع و جر دقت کنید)
تجمع فیها من طغاة امیه *** عصابة غدر لایقوم لها عذر
در کربلا جماعتی از اراذل و گردنکشان بنی امیه جمع شدند. گروهی پست و فریبکار که هیچ توجیه و بهانه ای برای کارشان ندارند(آرایه جناس در این بیت مشهود است)
و ارسلها الطاغی یزید لیملک ال *** عراق و ما اغنته شام و لا مصر
حکومت شام و مصر طاغوت یزید را راضی نکرد از این رو این گردنکشان را فرستاد تا عراق را هم تصرف کنند
وشد لهم ازرا سلیل زیادها *** فحل به من شد ازرهم الوزر
پسر زیاد برای این کار دامن همت بست و در این راه با استوار کردن گام، بار این جنایت را بر گردن انداختند
و امر فیهم نجل سعد لنحسه *** فما طال فی الری اللعین له عمر
در این ماموریت پسر سعد را به سبب نحوست اش به فرماندهی آنان برگزید و آن ملعون هم عمر چندانی نداشت که به حکومت ری برسد( شاعر با مهارت از آرایه تضاد و ایهام تناسب بهره گرفته است)
... فحاطوا به فی عشر شهر محرم *** و بیض المواضی فی الاکف لها شمر
پس در دهه ماه محرم او را محاصره کردند و تیغ های براق خود را در دستان شان به گردش درآوردند( آرایه جناس)
...علا بهم قدری وفخری بهم غلا***ولولاهم ما كان فی الناس لي ذكر
به واسطه ی اهل بیت علیهم السلام و از صدقه سر ایشان ارج و افتخار پیدا کردم و اگر آنها نبودند هیچ یاد و ذکری از منِ شاعر در میان مردم وجود نداشت(آرایه جناس)
مصابكم يا آل طه! مصيبة***ورزء على الاسلام أحدثه الكفر
ای خاندان طه! مصیبت شما بلایی بود که توسط کفار بر اسلام وارد شد
سأندبكم يا عدتی عند شدتی***وأبكيكم حزنا إذا أقبل العشر
ای یاوران من در وقت مصیبت، بر شما ندبه و زاری خواهم کرد و هنگامی که دهه محرم فرام یرسد از غم ، گریه سر خواهم داد
عرائس فكر الصالح بن عرندس***قبولكم يا آل طه لها مهر
ای خاندان پیامبر! اندیشه ی من مثل عروس هایی ست که پذیرش و قبول شما مهریه ی آن است
وكيف يحيط الواصفون بمدحكم***وفي مدح آيات الكتاب لكم ذكر؟
چگونه می شود شما را مدح کرد در حالی که مدح و ستایش شما را خداوند در قرآن به تمامی انجام داده است
منابع
ادب الطف، سید جواد شبر، ج 4،ص 284
الغدیر، علامه امینی، ج7،ص 14
شیفتگان حضرت مهدی، احمد قاضی زاهدی گلپایگانی، ج 2،ص17