جلسه اول رويكرد اعتقادي به مقتل
هدف از برگزاري اين جلسه در دو جمله خلاصه ميشود:
در زمان نوجواني، خيلي به دنبال كتاب مقتل ميگشتم تا اینکه بزرگي حرفي به بنده زد و این حرف خيلي كاربردي بود، ایشان گفتند که همه چيز در مقتل نيست، امام شناسيات را قوي كن.
الآن چيزي كه هم براي مداحان و هم براي شعرا در بحث مقتل اولويت دارد؛ همين امامشناسي و اصول عقايد است.
اگر مباحث كليدي اعتقادي را ياد بگيريم در روبرو شدن با مقتل، میتوانیم در مدّاحی و شعر گفتن، به نحو احسن، هرجا و به هر نحو كه بخواهيم از اين منبع تاريخي استفاده كنيم.
منابعی را باید قبل از روبرو شدن با مقتل خواند، مانند:
به عكس ذهنيتي كه نسبت به كتابهاي آيت الله جوادي آملي وجود دارد، كه پيچيده و دير ياب است، خيلي روان است. به عنوان مثال كتاب «ادب فناي مقرّبان» كه شرح ایشان از زیارت جامعهی كبيره است، شاهد خوبي براي رواني كلام اين بزرگوار ميتواند باشد.
يك سري كتاب نیز در زمينه خود مقتل وچود دارد كه بايد مورد توجّه قرار بگيرد، كه به نظر بنده يكي از بهترين این منابع، مچموعه مقاتلی است که كتاب هاي مرحوم آيت الله دربندي نوشتهاند، مانند: «اسرار الشهاده»، »جواهرالايقان» و «سعادات ناصريه».
شاعراني كه به دنبال مضمون براي سرایش شعر هستند، میتوانند به اين منابع کاربردی مراجعه کنند:
يكي از مواردي كه در ميان شاعران كمرنگ شده است، شناخت امام و مباني اعتقادي است. چيزي كه در شعرهاي هيئت زياد به چشم ميخورد، مادّي سخن گفتن است كه بايد جلوي آن گرفته شود، مثلا در جایی که اجزاي اسلحه هاي دشمنان نام برده میشود. قبلا فقط شمشير بود و الآن از عباراتی مانند: ته و نوک و وسط شمشير استفاده ميشود. اگر توجّه شود، میبینیم که جدا از بيسند بودن این عبارات، چقدر فيزيكي و مادّي با بزرگترين واقعهي تاريخ برخورد شده است.
دست براي مضمون روضه باز است اما اينكه حرف را به چه نحوي و چگونه و كجا بيان كنيم مهم است.
«مصيبتي كه به ما وارد شد كودك را پير ميكرد و پيرها را از بين مي برد».
چند سال پيش خدمت يكي از مراجع قم رسيديم ايشان فرمودند: عالم بزرگي چلّه گرفت تا زواياي واقعهي كربلا را ببیند، تمام كربلا را به او نشان دادند، الّا گودال قتلگاه؛ ايشان ميفرمود: قتلگاه را دودسته فقط ميبينند: يا بايد از اعلیعليّين باشند يا اسفل السّافلين، به این علّت باید اسفل السّافلين هم آنجا را ببيند، زیرا باید به هدف تباه خود متوجّه شود و برسد.
ما بايد در باب امام شناسي قوي باشيم، يكي از بهترين كليدهایی كه به ما در شعر گفتن كمك ميكند اين جمله است كه حضرات معصومين فرمودند: لا يقاس بنا احد: «هيچكس را با ما قياس نكنيد».
شخصي خدمت امام صادق -عليه السلام- رسيد و عرض کرد:، مگر پيغمبر نفرمودهاند كه آسمان زير سقف خودش صادقتر از ابوذر نديده است؟ امام فرمودند: بله، گفت: پس شما چه؟ حضرت فرمود: «لا يقاس بنا احد».
حتّي نبايد حضرت عباس -عليه السلام- و حضرت زينب -سلام الله عليها- را با چهارده معصوم قياس كنيم و همينطور اين دو بزرگوار را با صحابه.
سيّد احمد مستنبط صاحب كتاب «القطره» كه شخصيت بسيار والايي دارد، درباره حضرت سلمان تحقيق ميكرد، به نقطه اي رسيد كه بين حضرت سلمان و حضرت عباس -عليه السّلام- قياس كرد تا ببيند كدامشان مقام بالاتري دارد. اميرالمؤمنين –علیه السّلام- به خوابش ميآيد و ميفرمايد: عباس من اگر به همه عالم نگاه كند همه را سلمان ميكند.
بايد به اين قياسها توجه زيادي شود، گاهي در شعرهايی كه در شور سينهزني خوانده ميشود، اين مضامين نادرست به چشم ميخورد، مثلا: «آقا! روي ما حساب كن شبيه اكبرت» يا «كلُّنا عبّاسك يا زينب».
امام رضا -عليه السلام- وقتي هجده تن از بني هاشم را كه در كربلا بودند، نام ميبرند، ميفرمايند: «لا شبيهون لهم في الارض».
بنابراين ما بايد در اشعارمان حریمها را حفظ كنيم. متأسّفانه خيلي از خط قرمزها دارد شكسته ميشود. اگر اهل بيت، شاعران را به شعر گفتن در باب «مرثيه» تشویقكردهاند، بايد این سُرایش به صورت هنرمندانه باشد.
امام حسين –علیه السّلام- در شعر «ليتكم في يومِ عاشورا»، مي فرمايد: «با تير سيرابش كردند». اين عبارت در عين اینکه مرثيه است؛ امّا شاعرانه گفته شده.
اوایل انقلاب، مردم با روضهی حضرت زهرا –علیها السّلام- آشنایی نداشتند و مراسم ايّام فاطميّه خيلي كم برگزار ميشد. در آن شرايط لازم بود برای اینکه این ماجرا به فراموش سپرده نشود، روضهی حضرت زهرا –علیهاالسّلام- خوانده شود. آن زمان و در دورهاي، نياز بود که روضههاي باز خوانده شود؛ امّا در عصر حاضر، همه با روضه آشنایی دارند.
امروز بايد با هنرمندي شعر گفت و روضه خواند و نبايد كشف شاعرانه فراموشمان شود.
نمونهاي از امام شناسي و روضة اعتقادي را در شام غريبان و زمانی که خيمهها را آتش زدند، میبینیم. آنجایی که همه در خيمهها مانده بودند وحتّي طفلی از خيمهها بيرون نمیآمد، تا اينكه حضرت زينب -سلام الله عليها- خدمت حضرت سجاد -عليه السّلام- رسیدند و كسب تكليف كردند و حضرت سجاد -عليه السّلام- فرمودند: «عليكن بالفرار»!
آن وقت بود كه اهل حرم از خيمهها بيرون ریختند. يعني تا زمانی که امام اذن ندادند، كسي از خيمه خارج نشد.
نمونهاي ديگر كه جا دارد به آن اشاره كنيم زيارت رفتن حضرت زينب -سلام الله عليها- است؛ به نحوي كه اميرالمؤمنين –علیه السّلام- جلوي اين بزرگوار و برادرانش اطراف ايشان را ميگرفتند. حضرت امير ميفرمود: نميخواهم نامحرمي حتّي سايهی زينبم را ببيند.
اگر اميرالمؤمنين -عليه السّلام- ارادهاي كند، تا ابد اين اراده جاري است؛ يعني ديگر نامحرمي تا قيامت نميتواند سيماي حضرت زينب -سلام الله عليها- را ببيند.
اما متأسّفانه، بعضي از شعرا عباراتي را در اشعار به كار ميبرند كه در شأن حضرات نيست. رعايت نكردن اين موضوع توسّط شاعران و مدّاحان، آثار مخرّبي روی مستمعين دارد، كه يكي از این آثار رواني ، رواج بيحيايي در هيئت است. اگر ما نسبت به اهل بيت -عليهم السّلام- حریمها را نشناسيم و حفظ نكنيم، بيحيايي و بيغيرتي را در هيئت ترویج دادهایم.
بنابراين، شایسته است که سمت اين قبيل موضوعات نرويم و حول محور مباني اعتقادي و امامشناسي شعر بگوييم، زیرا اگر اينگونه رفتار کنیم، سخن ما نیز زيبا خواهد شد. خواهش بنده اين است كه مقتل علاّمه دربندي را با نگاه اعتقادي مطالعه كنيد و به شايعاتي كه دربارهی ايشان وجود دارد، توجّهي نكنيد. كتابهاي ايشان نگاه خوبي را به خواننده ميدهد.
شاعران قديمی، در زمينههای متعدّدی علم کسب ميكردند، به عنوان مثال، آقا صفا تويسركاني، حكمت و نجوم ميدانست. در محضر علاّمه شعراني درس خوانده بود و همكلاسي علّامه حسن زاده آملي بود. شاعر باید اینگونه باشد.
اگر ما مباني فقهي و ... را ياد بگيريم، به راحتي ميتوانيم در شعر از آنها استفاده کنیم، به عنوان مثال، همه علما بدون استثنا ميگويند که اگر قصد وضو داشتيد؛ امّا حيوان اهليِ تشنهاي بود و آب به مقدار كافي در دسترس نبود، ما حق نداريم وضو بگيريم و بايد به آن حيوان آب بدهيم. البته امام در «تحرير الوسيله» ميگويند: حتي به حيوان وحشي نیز بايد آب بدهيد.
يا آيت الله جوادي آملي اين روضه را ميخوانند كه چه كسي گفته است، كسي كه در ميدان جنگ شهيد ميشود بايد كفن شود، كه ما بخواهیم براي بيكفني امام حسين -عليه السّلام- گريهكنيم! ببينيد چقدر خوب سؤال را مطرح كردهاند! در ادامه، ايشان با يك جمله جواب ميدهند: بله، براي شهيد معركهی جنگ كفن نياز نيست؛ امّا ديگر نگفتهاند بدنش را عريان كنند. اين نگاه هم عالمانه و هم هنري است.
ما تا با بزرگان نشست و برخاست نکنیم، بزرگ نمیشویم. تا با انسانهای مخلص ننشنیم، مخلص نميشويم. اگر امروز امثال شيخ عبّاس قمي را درک نمیکنیم؛ امّا به آثار ایشان كه دسترسي داريم. خواندن مكرّر آثار ايشان، حرفهاي جديدي را براي خواننده به ارمغان ميآورد. شما اگر ده بار كتابهاي شيخ عباس قمي را خوانده باشید، بار یازدهم بخوانید و چیز جدیدی نیافتید، بنده به شما جايزه ميدهم.
مرحوم دربندي ميگويد: وقتي در نوشتن مقتل، به غارت خیمهها رسيدم، دوازده روز دستم به نوشتن نميرفت؛ تا اينكه بعد از توسّل فراوان ادامه دادم. خوب است هنگام نوشتن شعر و روضه خواندن دستمان بلرزد، دلمان بلرزد و به راحتي هر چيزي را رقم نزنيم.
نمونة ديگر مقتل، مقتل در واژههاست. كتابي به نام «فقه اللّغه» به زبان عربي است. در اين كتاب براي تشنگي چند مرحله ذكر ميشود كه اوّلين آن عطش است.
ما نبايد در اشعارمان از واژهها ساده بگذريم و از طرفي نبايد از هر واژهاي هم استفاده كنيم. به قول بزرگان شعر، بعضي كلمات، بار منفي دارند. بايد در هنر شعر خيلي دقّت كنيم و دنبال زوايايي بگرديم كه بكر و مستند هستند.
ما بايد براي ادامه دادن درست اين راه، تجديد نظري در مضامين مدح و مرثيه داشته باشيم و مباني اعتقادي خود را در بحث روضه اصلاح كنيم.