بسم الله الرحمن الرحیم
مصادیق زیباشناسی در شعر هیئت
بخش سوم
*بیان هنجارشکنانه
شکستن هنجار یک قانون در ادبیات است. اگر هنجارها شکسته نشود و به عادت های معمول زبان پیش برویم، شعر و زبان شعر رشد نمی کند.
از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم( حافظ)
در یک کلام، هنجار شکنی یعنی بهره گیری تازه از قواعد زبان. یعنی شاعر یک فرم جدید در شعر ایجاد کند. مثلا نیما موسیقی را از شعر حذف نکرد؛ شکل را تغییر داد. قافیه حذف شدنی نیست اما ممکن است شکل های متفاوتی پیدا کند.
در هنجار شکنی و خلاقیت دو مبحث مهم وجود دارد:
1.شاعر فضای تازه و نویی خلق کند
2. فضای تازه هدفمند و درخدمت شعر باشد
هرحرکت نویی، هنجارشکنی نیست. کاری که به درد شعر و ادبیات نخورد و راهی باز نکند هنجار شکنی محسوب نمی شود. از این منظر شعر هنجارشکن آنچنان که راهگشا باشد در شعر هیئت کم است.
از مصادیق هنجارگریزی ، بهره گیری از حذف های غیرمعمول در در شعر است.
• نمونه هایی از حذف
حذف یعنی براساس ذهنیت هایی که مخاطب از بحث دارد شاعر قسمتی از اجزای متن را حذف کند که نوعی هنجار گریزی ست.
مثلاً:
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش...(سیدحمید برقعی)
جمله به ظاهر ناقص است اما جمله ای است که بر مبنای هنجارشکنی قسمتی از متن حذف شده است.
یا این ابیات:
آب در خیمه ها نه تنها نیست
بلکه حتی سراب خشکیده
زخم بر سینه مادری می گفت:
شیرخوارم! بخواب، خشکیده... (رستمی)
تغییرلحن یک نوع آشنایی زدایی است و حذف نوعی دیگر. جمعا یک نوع هنجارشکنی پدید امده است چون در روال معمول زبان این طور گفته نمی شود.
• آشنازدایی در کاربرد واژه ها
شاعر در آشنازدایی سعی دارد روابط معمول میان واژه ها را کنار بگذارد و چینشی تازه در میان آن ها پدید آورد در شعر زیر « حی علی العزاء» نمونه ای از این آشنازدایی است.
از عرش، از میان حسینیه ی خدا
آمد صدای ناله ی حی علی العزاء (رحمان نوازنی )
• پارادوکس
کاربرد این آرایه نیز می تواند مصداق خروج از هنجار باشد. البته بسیاری از ترکیبات که ساخته می شود فضای پارادوکسیکال ایجاد می کند، اما ابهام بزرگ این است که این اتفاقات زبانی آیا به سود جلسه و هیئت تمام می شود یا خیر؟ و آیا از پشتوانه فکری بهره مند است؟ و از همه مهم تر ،این¬که این اتفاقات زبانی شعر را از گردونه شعر هیئت خارج می کند یا خیر؟
مثلاً:
جزء مطهرات یکی خون زخم توست
آبی که نام داده امش قرمز کری(رضا جعفری)
مسلماً خون نجس است اما این کاربرد این مضمون( مطهر بودن خون حضرت) نوعی آشنا زدایی است و شاعر با هنجار شکنی حرفی زده که مطابق معمول زبان و فقه شیعی نیست. این نمونه و امثال آن، اتفاقاتی ست که در زبان می افتد و نیاز به تحلیل بزرگان دارد. در باره این شعر اختلافات قابل توجهی میان تحلیل گران شعر ولایی وجود دارد قدر مسلم این که شعر- چه قابل دفاع باشد یا نباشد- برحسب آنچه گفته آمد، در زمره شعر هیئت نیست.
* بیان سهل و ممتنع
پیش تر بیان شد زبان شعر هیئت وابستگی فراوانی به زبان توده مردم دارد و بهره های فراوانی از فرهنگ عامیانه( کنایات، لحن و ...) گرفته است. بنابراین در بررسی شعر هیئت باید سهم ویژه ای برای این شیوه بیان در نظر گرفت از سوی دیگر نقش شاعر به عنوان حافظ زبان و ارتقادهنده آن ایجاب می کند که وی ضمن بهره گیری از زبان مردمی، شاعرانگی و استواری زبان را نیز مد نظر داشته باشد؛ اینجاست که توجه به زبان و شیوه بیان سهل ممتنع ضرورت می یابد و به نظر می رسد زیباشناسی شعر هیئت از این منظر بررسی شود. هرچند پایان بخش این بحث، این شیوه بیان قرار گرفت اما به نظر می رسد از این پس، باید مبنای بحث زیباشناسی شعر هیئت قرار گیرد.
زبان سهل ممتنع چند شاخصه اصلی دارد:
1- توجه به زبان؛ ( زبان سالم ، پویا و صمیمی- کاربرد واژگان ساده و مأنوس با ذهن - رعایت نظم دستوری جملات (دستورمندی)
پرهیز از ابهام و تکلف در جمله – بهره گیری از عناصر زبان مردمی)
2- بیان هنرمندانه؛ ( توجه به زبان توصیفی و تصویرپرداز- دل نشینی و جذابیت کلام -)
3- نگاه ریزبین و وسواس مدار ( به گزینی)
4- بیان اندیشمندانه و غیر مستقیم با بهره گیری از تداعی معانی
5- توجه به شگردهای بیانی (درخشش آرایه ها در لایه های درونی زبان)
همانطور که از نام این بخش مشخص است، زبان به ظاهر سهل است اما در واقع ممتنع، یعنی دور از دسترس است.
برای این ویژگی زبانی باید تلاش کنیم شعر را از صافی ذوق مان عبور دهیم و آنچه را که از زبان مردم گرفته ایم به اجرا در آوریم.
اگر شعر را از صافی ذوق عبور ندهیم آن وقت به ظاهر ساده است اما دیگر ممتنع نیست.
مثلاً:
دم مغرب همه رفتند مرا دور زدند
حرمت نائب بی یار تو کمرنگ شده(محمد سهرابی)
در ابن بیت صرفاً کنایه عامیانه استخراج شده و به کاررفته است و نگاه هنری پشت این بیت نیست،در حالی که شاعر می توانست از(دور زدن، پیچاندن) استفاده هنری کند.
سعادت دوجهان مال ماست ای مشرک
بچرخ تا که بچرخیم مثل جامِ حسین ( محسنی)
در این بیت شاعر، توانسته از اصطلاح (بچرخ تا که بچرخیم) با استفاده از واژه ی "جام" تا حدودی استفاده هنری کند.
تو ماه بودی و نزدیک آب ها که شدی
تمام علقمه پا شد به احترام شما ( لطیفیان)
شاعر تصویری از جذر و مد را ارائه می دهد و بجز یادآوری دلیل علمی، بالا آمدن موج آب را با حسن تعلیل بازسازی هنری می کند کنایه عامیانه «پا شدن» زمینه ساز این بازسازی هنری است.
برای داشتن زبان سهل و ممتنع باید:
مثال:
تا پیش کش کنم به جز این سر نداشتم
رویم سیاه! تحفه بهتر نداشتم(قاسم صرافان)
«رویم سیاه» فضای هنری دارد که هم کنایه است و هم در واقع «جون» غلام امام حسین (ع) سیاه بوده است. وقتی به شعر لایه داده می شود دو ذوق متفاوت دو بهره متقاوت می برند. چون دوبطن متفاوت دارد.
***
• جمع بندی
پایان
______________________________________________________
1- حافظ نامه، ج1، ص 35 ( مقدمه)